-
دوستی
1389/12/23 10:17
آن یکی آمد در یاری بزد گفت یارش کیستی ای معتمد؟ گفت من! گفتش برو هنگام نیست در چنین خوانی مقام خام نیست خام را جز آتش هجر و فراق که پزد که وا رهاند از فراق؟ چون تویی تو هنوز از تو نرفت سوختن باید تو را در نار و تفت رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق یار سوزید از شرر پخته گشت آن سوخته پس بازگشت باز گرد خانه انباز گشت...
-
شوق دست های ...
1389/11/20 08:34
تسبیح نیستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دست های تو
-
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
1389/11/17 09:34
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت . نفس کاین...
-
از قلبم بپرس
1389/11/17 09:23
درباره ی خودت از قلبم سوال کن خواهی دید که هیچ چیز به غیر از عشق تو در قلبم وجود ندارد حتی اگر تمام دنیا رنج و درد ببیند و با من قهر کنند برایم اهمیتی ندارد مهم این است که چشمان تو هیچ تلخی و رنجی را مشاهده نکنند و تو باید مواظب این چشمان باشی که همیشه در آسودگی به سر ببرند آیا خسته ای ؟ قلبم مآمنی برای راحتی توست آیا...
-
[ بدون عنوان ]
1389/10/06 11:31
مواظب باشیم تا سایه هایمان را باد نبرد
-
من می روم و ...
1389/08/10 08:22
من می روم و همیشه پر از دردم یک وقت گمان نکن که من نامردم هر وقت دلت فقط دلت از من شد با سادگی ات صدا بزن برگردم (روح الامین امینی)
-
بی انتها
1389/07/05 12:47
وقتی که از زندگی می گذرم همه چیز گنگ است و من در بی انتهای زمان به دنبال تو می گردم (محمدی)
-
ترنج
1389/07/05 11:54
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را
-
زندان
1389/06/23 15:53
زندان ها را ببندید، فریاد های اسیر شده را آزاد کنید، نفس ها برای کشیده شدن دلتنگ اند
-
چرا؟
1389/06/22 16:26
چقدر سخته یکی بدونه دوستش داری اما وانمود کنه که نمیدونه
-
ستاره ها
1389/06/16 15:17
گاهی وقتا ستاره ها هم از بودن در آسمان خسته می شوند
-
خواهشم اینه بمون و ...
1389/05/12 17:03
-
داری عروس میشی گلم مبارکت باشه ...
1389/05/12 17:03
-
خیلی بده زمونه مون
1389/05/10 10:42
فردا قراره من و تو از همدیگه جدا بشیم فردا قراره همدم گریه بی صدا بشیم تو کوچه های بی کسی نیستی و پرسه می زنم آی آدما نگاه کنید غریب شهر تون منم حالا چی شد عوض شدی دلت کجاست سنگ صبور؟ من تو رو عاشق می کنم هر جور شده حتی به زور کی می خواد فردا تورو از من بگیره کاش اونم ویرون بشه آتیش بگیره ما باید فردا رو از دنیا...
-
پیوند
1389/04/31 09:43
دوستان عزیز از این که بیشتر شعر ها مربوط استاد کاظمی است، دلیلش آن است که من به استاد ارادت خاصی دارم و با خواندن شعر هایش حس دیگری دارم. آیا شود بهار که لبخندمان زند؟ از ما گذشت، جانب فرزندمان زند آیا شود که بَرْشزنِ پیر دورهگرد مانند کاسههای کهن بندمان زند ما شاخههای سرکش سیبیم، عین هم یک باغبان بیاید و...
-
جنون
1389/04/31 09:31
روزگاری که جنون رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به خریداری من
-
خورشید
1389/04/29 16:13
تقدیم به کسی که میداند دوستش دارم ... خورشید را به مهمانی چشمانت می آورم تا بداند کمتر از آن است تا در بلندای آسمان فخر بفروشد. محمدی
-
دوبیتی
1389/04/29 16:09
دلم تنگه دلم تنگه دوبیتی هوا بی رنگه بی رنگه دوبیتی همه غم های دنیا با دل من « به مثل شیشه و سنگه» دوبیتی محمدی
-
شهر من
1389/04/29 16:02
شام است و آبگینه رویاست شهر من دلخواه و دلفروز و دلآراست شهر من دلخواه و دلفروز و دلآراست شهر من یعنی عروس جمله دنیاست شهر من از اشکهای یخزده آیینه ساخته از خون دیده و دل خود خینه ساخته اندوهگین نشسته که آیند در برش دامادهای کور و کل و چاق و لاغرش دنیا برای خامخیالان عوض شده است آری، در این معامله پالان عوض شده...
-
شطرنج
1389/03/16 08:14
این پیاده می شود، آن وزیر می شود صفحه چیده می شود، داروگیر می شود این یکی فدای شاه، آن یکی فدای رخ درپیادگان چه زود مرگ ومیر می شود فیل کج روی کند، این سرشت فیل هاست کج روی در این مقام دلپذیر می شود اسب خیز می زند، جست وخیز کار اوست جست وخیز اگر نکرد، دستگیر می شود آن پیاده ضعیف راست راست می رود کج اگر که می خورد،...
-
لحظه های گمشدنت
1389/03/15 12:04
کم کم نبود توست که دلگیر می شود این عاقل زمانه به زنجیر می شود باری ببین که این دل غمگین من چرا در لحظه های گمشدنت پیر می شود باید که رفت بهر تماشای دیگری تا لحظه ای که ناز تو چون بیر می شود هر تیک و تاک ساعت کنج اتاق من در یادم آورد که زمان تیر می شود آری عزیز دلم نازنین من این بیت ها برای تو تقریر می شود محمدی